سهیلا
شنبه 16 بهمن 1389برچسب:, :: 9:27 بعد از ظهر :: نويسنده : سهیلا گلم، قاصدک طنین من باش برای آنان که چون بر اریکه بادآورده تکیه می زنند، آن را کمترین حق شایستگی و لیاقتشان می نامند و در مقابل نقد و ناقدان می گویند که ما زور داریم و همین که هستیم و تا بی نهایت خواهیم بود نشان از کفایتمان و البته لطف خداوندی است. سلام ما را به اینان که خود را بزرگوار می نامند برسان و بگو: از کجا معلوم که تو در گردونه قانون املا و استدراج الهی نیافتاده ای تا اندک اندک به محکمه عدالت روی؟ شنبه 16 بهمن 1389برچسب:, :: 9:19 بعد از ظهر :: نويسنده : سهیلا احساس قشنگی بدونی یکی دوستت داره احساس قشنگیه وقتی بدونی کسی دلش برات تنگ میشه اما قشنگترین احساس وقتی است که بدونی یک نفر تو را هرگز فراموش نمیکند. زندگی با همین غمها خوش است با همین بیش و همین کمها بس است زندگی کردیم و شاکی نیستیم بر زمین خوردیم و خاکی نیستیم شاید از دوستان دوریم. ولی از یادشان غافل نیستیم. خیلی دلم تنگه برات
شنبه 16 بهمن 1389برچسب:, :: 9:11 بعد از ظهر :: نويسنده : سهیلا •چهارماه در کنار بسترش تیمار بودم
به هنگام حیاتش کاش بیشتر او را می ستودم به من می گفت : تو هستی مهربان مادرم به شادی روحش دلشاد گردم در آخر هست آرزویم خدایا همین صفای سایه اش بر سر ندارم به بیماریش من بیمار بودم به جای او کاش من بیمار بودم بعد از فراق فهمیدم چه خاکی شد بر سرم به یادش گرم گردد زندگی سردسردم که جایگاه نه نه بیمار و مهربانم باشد بهشت برین •نه نه عزيزم تا آخرين لحظات عمرم يادت در دلم باقيست و برات دعا ميكنم.و سر بر مزارت ميگذارم،تا بودنت را حس كنم و زمزمه دعاهاي شبانه ات را بشنوم...
•تو برفتی و بخفتی و نگفتی که منم بی تابت
آهی کشیدم شعله ور تر شدم از مرگت من بمردم و بماندم ز فراق جان کاهت کاش می مردم و نمی دیدم دوری سختت •آنروز که دیدمت تنها بودی
ولی من تو یه یادم هر لحظه با تو بودم ![]() •لالاي نه نمه لاي لاي اي منيم بهشت گوشوم سن اوچوپ گئدين اليمدن هئچ دمدين سهيلانين اورگي سنين گئديشينله داغلاناجاخ؟
•اويميزين هر گوشسينده سنين خاطرن وار...
•آلله دان اورگيمه صبر ايستيرم نه نم...
مادر عزیزم: •یکسال است كه با خاك هم آغوش شدي .
•تو مپندار كه يك لحظه فراموش شدي .
•هستي ام بودي و دزدانه اجل برد تو را .
•تو چراغ دل ما بودي و خاموش شدي .
شنبه 16 بهمن 1389برچسب:, :: 9:7 بعد از ظهر :: نويسنده : سهیلا فرصت ما تموم شده
شنبه 16 بهمن 1389برچسب:, :: 9:1 بعد از ظهر :: نويسنده : سهیلا شنبه 16 بهمن 1389برچسب:, :: 8:49 بعد از ظهر :: نويسنده : سهیلا برخی از ضربالمثلهای ایرانی به همراه معادل انگلیسی آنها
شنبه 16 بهمن 1389برچسب:, :: 8:47 بعد از ظهر :: نويسنده : سهیلا هرچند که هوا کمی سرد شده، ولی به قول نظامی: What is this life if full of care این چه زندگیست که ما بر اثر ِ این غمها و غصهها
مردم میترسن از این که اگه خدا بیاد تو زندگیشون اوقت زندگیشون رو چکار کنن.!!!! اونا زندگی رو دوست دارن و فکر میکنن اگه خدا بیاد همه چیز رو ازشون میگیره و میبره! خدا بی نیازه و اصلا خودش اینها رو بهتون داده و بازم میده. شما باید بر عکس فکر کنین و بگین اگه خدا نیاد اوقوت این مه رویان و گل و گلشن و لذتها به درد ِ ما نمیخوره. اگه او حی و حاضر نباشه تو زندگیتون اونوقت همه چیز میشه دیو. شهوت میشه کاردی که به گلوی خودت میذاری. پول میشه غصه ی این که وای اگه یکی بیاد این پولها رو ببره چه کنم. گل و گلشن هم میشه تفریح ِ اجباری ِ آخر ِ هفته به خاطر ِ بچه ها! دیگه لذتی نمیمونه اگه او توی زندگی ِ ماها نباشه. تواضع تواضع یکی از بارزترین نشانه های عظمت است چون بزرگان عالم بیش از هر کسی میدانند که بزرگی درآنها نیست بلکه آنها مجرای عبور آن عظمت و آن هنر و آن خلق خوش هستند و چه منتی بر دیگران؟ مثل این که روزنه بگوید این نورها که میبینید مال من است و نور کجا مال روزنه است بلکه نور مال آفتاب است. شنبه 16 بهمن 1389برچسب:, :: 8:20 بعد از ظهر :: نويسنده : سهیلا زائری بارانی ا م آقا به دادم می رسی؟ بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟ گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی
بر در دوست به امید پناه آمدهایم همره خیل غم و حسرت و آه آمدهایم چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ایم امروز که سر بر حرمت می آیم انگار تمام عشق کامل شده است ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند دل کندن از این ضریح مشکل شده است خراسان میدهد بوی مدینه/ خراسان کوه غم دارد به سینه خراسان را سراسر غم گرفته/ در و دیوار آن ماتم گرفته روایتی از امام رضا (ع): کسی که مصائب مارا به یاد آورد، پس بگرید و بگریاند، در روزی که چشم ها گریانند(روز حساب)، گریان نخواهد شد
کعبه ی اهل ولاست صحن و سرای رضا/ شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا در صف محشر خدا مشتری اشک اوست/ هر که در اینجا کند گریه برای رضا از در باب الجواد می شنوم دم به دم/ یا ابتای پسر، وا ولدای رضا
شنبه 16 بهمن 1384برچسب:, :: 9:42 بعد از ظهر :: نويسنده : سهیلا
آه خدا : گفتم:خسته ام گفتی: لا تقنطوا من رحمهّ الله... از رحمت خدا نا امید نشوید (سوره زمر/۵۳) گفتم: هیچکس نمیدونه تو دلم چی میگذره گفتی : اءن الله بین المرء و قلبه ... خدا حائل است میان انسان و قلبش (سوره انفال/۲۶) گفتم : هیچ کسی را ندارم گفتی : نحن اقرب الیه من حبل الورید... ما از رگ به انسان نزدیکتریم (سوره ق/۱۶ ) گفتم انگار منو فراموش کردی! گفتی : فاذکرونی اذکرکم... من را یاد کنید تا یاد شما باشم (سوره یقره / ۱۵۲) همیشه به یادتم ای خدای مهربونم
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |